هفت ماهگی
خانم طلا باورت می شه 7 ماه گذشت ولی خوش گذشت با همه غر زدن ها و گریه کردن هات بازم شیرین بود به شیرینی خنده هات عزیزکم دوست دارم خانم کوچولو مامان برای کارای اداری اومده یزد و با شما رفتیم نظام مهندسی شما مهندس کوچولو شده بودی فقط مونده بود برات کارت عضویت صادر کنن . . . عزیزم هنوز 4 دست و پا راه نمی ری ولی روی سینه به همه طرف می خزی، حرص و وله ات نسبت به غذا خیلی بیش تر شده انگار از قحطی اومدی نون رو با چنان سرعتی می قاپی و می کنی دهنت که نگو با دندون نداشته ات هم گاز می زنی و می کنی . . . تازگی ها هم داری مستقل می شی چیزی که من دستت بدم رو نمی گیری باید خودت برداری تازه انتخاب هم می کنی نوع شیر خوردنت غذاهات و بالاخره همه چیز. . . ...